ضرب المثلهای ایلامیان
(برگرفته از کتابی با همین عنوان از آقای علی محمد سهراب نژاد)
ضرب المثل: |
يه گورگيگه چگهسه پووس ميهي
|
ترجمه: |
اين گرگي است در پوست گوسفندي
|
توضیح: |
دو چهره و منافق
|
ضرب المثل: |
يه کي نامي ده نامهيل نهو چگ ميز کزده دهر ری ی
|
ترجمه: |
يکي زبانزد عام نبود بر سر راهي مدفوع گذاشت
|
توضیح: |
تلاش براي کسب شهرت از راههاي ناپسند و غير متعارف
|
ضرب المثل: |
يهي تختهي کهمه
|
ترجمه: |
يک تخته اش کم است
|
توضیح: |
عقلش پاره سنگ بر مي دارد
|
ضرب المثل: |
يهي تير و دپهل
|
ترجمه: |
یک تير و دو نشان
|
توضیح: |
با يک کار به چند هدف رسيدن
|
ضرب المثل: |
يهي دهس سدا نهيريگ
|
ترجمه: |
يک دست صدا ندارد
|
توضیح: |
دست چپم به جاست اگر نيست دست راست/اما هزار حيف که يک دست بي صداست
|
ضرب المثل: |
يهي سهر ديريگ و هزار سهودا
|
ترجمه: |
يک سر و هزار سودا
|
توضیح: |
معادل فارسي دارد
|
ضرب المثل: |
يهي سهر ديريگ وههفت زوان
|
ترجمه: |
يک سر دارد و هفت زبان
|
توضیح: |
کنايه از آدمهاي بي قول و قرار
|
ضرب المثل: |
هات وه دزيهو دياي نههات وه ئاشکار
|
ترجمه: |
خوشبختي پنهاني مي آيد و بدبختي به آشکاري
|
توضیح: |
به هنگام بد اقبالي گويند
|
ضرب المثل: |
هار گي ده خوهي هارو سهگ هاريش گرتهي
|
ترجمه: |
هار شده خودش هار بود، سگ هار هم او را گزيده است
|
توضیح: |
افرادي که ذاتاً ظالمند حال اسباب و انگيزه قدرتمند ديگري براي ظلم و مردم ازاري بدست آوردند
|
ضرب المثل: |
هاوو يارهمهي سوو دياره مهي
|
ترجمه: |
خالو يار احمد فردا پيدايش مي شود
|
توضیح: |
خوش خيالي و اميد به خيال و گمان بستن
|