دانشگاه های ایران گرفتار مدیریت بحران ها شده اند

رئیس دانشگاه ایلام معتقد است: گسترش نسنجیده آموزش عالی در ایران برای کنترل بحران حوزه های دیگر بوده که باعث شکل گیری بحران کیفیت در حوزه آموزش عالی شده است.
گروه دانشگاه ایرنا برآن است تا به سراغ دانشگاه های مراکز استان ها برود و وضعیت علمی، پژوهشی و آموزشی آن ها را در گفت وگو با روسای آنها مورد بررسی قرار دهد تا چالش ها و موانع توسعه را از منظر کیفی و ایفای نقش توسعه ای دانشگاه ها مورد بررسی قرار دهد.
از این رو، پس از دانشگاه های گیلان و بین المللی امام خمینی قزوین برای گفت وگویی تفصیلی به سراغ دانشگاه ایلام رفتیم .
دانشگاه ایلام که در یکی از استان های کم برخوردار کشور قرار گرفته است مسئولیت سنگین تری نسبت به دانشگاه های دیگر بر عهده دارد. در سال های اخیر با گسترش کمی و کیفی تلاش کرده به ایفای این مسئولیت سنگین خود بپردازد. در گفت و گو با رئیس دانشگاه ایلام تلاش کرده ایم این گسترش کمی و کیفی را بررسی کنیم و همچنین چالش های پیش روی این دانشگاه را به بحث بگذاریم.
دکتر «محمد علی اکبری » دارای دکتری زبان از دانشگاه اصفهان است که در دانشگاه ایلام مسئولیت های مختلفی را بر عهده گرفته و بعد از طی سلسه مراتب اکنون ریاست این دانشگاه را بر عهده دارد.
استاد 52 ساله دانشگاه ایلام اولین رئیس دانشگاهی است که در دولت اصلاحات با رای اعضای هیات علمی دانشگاه به عنوان رئیس انتخاب شده است. او که بعد از دولت احمدی نژاد دوباره ریاست دانشگاه را بر عهده گرفته از تحولات کمی و کیفی دانشگاه راضی است و می گوید: در برنامه راهبردی هدف گذاری کرده ایم که دانشگاه ایلام را به یکی از دانشگاه های برجسته کشور تبدیل کنیم.
در بخش اول مصاحبه، بیشتر به بررسی سوابق علمی، پژوهشی و اجرایی علی اکبری می پردازیم .
متن گفت وگو به این شرح است :
** ایرنا: آقای دکتر برای شروع بحث در مورد فعالیتهای علمی، دانشگاهی و پژوهشی شما و همچنین بررسی وضعیت دانشگاه ایلام در حوزههای مختلف، ابتدا خودتان را معرفی بفرمایید تا سؤالات بعدی را مطرح کنم.
**علیاکبری: اینجانب متولد 1346 در روستای «ریزوند» یکی از روستاهای بخش چوار در استان ایلام میباشم. که دوره ابتدایی تا کلاس دوم را در مدرسه عشایری گذراندم و چون خانوادهام به شهر ایلام مهاجرت نمودند، از کلاس سوم دوره ابتدایی به بعد را در یکی از مدارس خوب ایلام که در حال حاضر به اسم مدرسه «17 شهریور» معروف است به اتمام رساندم. دوره دبیرستان را در دبیرستان شریعتی که یکی از بهترین دبیرستانهای شهر ایلام بود و اکثر چهرههای استان ایلام در همین دبیرستان درس خواندهاند، به اتمام رساندم.
دوران دبیرستانم همزمان با جنگ تحمیلی بود و استان ایلام هم به صورت کامل در آن درگیر ، مدارس به دلیل بمباران شهر ایلام نیمه تعطیل بود. با این وجود در سال 1364 در دوره تربیت معلم پذیرفته شدم و یک سال بعد دوباره کنکور شرکت کردم و در رشته دبیری زبان انگلیسی در دانشگاه شهید چمران پذیرفته شدم و خوشبختانه دوره خیلی خوبی را گذراندم و بعد از فارغالتحصیلی در خود دانشگاه شهید چمران مشغول به تدریس شدم.
** ایرنا: با توجه به اینکه شما فارغ التحصیل رشته زبان بودید و درآن زمان رشته زبان اندک بود، آیا فرصتی برای تدریس برایتان فراهم شد ؟
**علیاکبری: من همزمان با تحصیل در دانشگاه، دبیر بودم و تجربه تدریس داشتم، یکی از دلایل تدریس اینجانب در دانشگاه شهید چمران اهواز ، رشتهام بود، اساتید خوبی که در دانشگاه با آنها آشنا شده بودم نیز در این موضوع کمک کردند و تدریس در این دوره، جزو خاطرات ماندگار و فراموش نشدنی اینجانب است. از نگاه من یکی از لذتهای زندگی هر فردی همین است که در دانشگاهی که درس خوانده، فرصت تدریس داشته باشد.
در سال1369 در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان پذیرفته شدم که با نتایج عالی همراه بود، هرچند مشقت زیادی متحمل شدم، من مجبور بودم بخاطر تدریس در مدارس ایلام و تحصیل در اصفهان، هر هفته مسیر رفت و برگشت ایلام به اصفهان را طی کنم که این امر انرژی خاصی را میطلبید، اما با لطف خدا به خوبی به پایان رسید.
** ایرنا: آقای دکتر در میان این سختی ها به این موضوع فکر کرده بودید که درس را ادامه ندهید و به همان لیسانس اکتفا کنید؟
**علیاکبری: خیر. توضیح دادم که خاطرات تدریس در دانشگاه شهید چمران برایم فراموش ناشدنی است. وقتی که با مدرک لیسانس در دانشگاه چمران تدریس میکردم، طبیعی بود دوست داشته باشم به شکل بهتر و با دانش بیشتری این کار را انجام بدهم و با همین تفکر میخواستم مدرس دانشگاه باشم.
بعد از فارغالتحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد در سال 1373 با مرتبه مربی به عنوان عضو هیأت علمی در دانشگاه ایلام استخدام شدم و به کمک یکی از همکاران خوبم (آقای دکتر سمایی) رشته دبیری زبان انگلیسی را در دانشگاه ایلام راهاندازی کردیم. اولین فعالیت اجرایی خود را ابتدا به عنوان دبیر کمیته زبان انگلیسی و بعد مدیر گروه زبان انگلیسی آغاز کردم. به فاصله کمی معاون آموزشی دانشکده تربیت دبیر دانشگاه ایلام شدم و این سمت را تا قبولی در مقطع بالاتر بمدت 2 سال عهدهدار بودم. ابتدا در دوره دانشوری دانشگاه اصفهان پذیرفته شدم، چندی بعد هم در کنکور اعزام به خارج دکتری قبول شدم، منتهی به خاطر مسائل خانوادگی و مشکلاتی که وجود داشت، بورس خارج را به داخل تبدیل نمودم و در دوره دکتری آموزش زبان دانشگاه اصفهان مشغول به تحصیل شدم. دراین مقطع زمانی چون مأمور به تحصیل بودم، خانوادهام را هم به اصفهان منتقل کردم و برای همین آرامش به زندگیام برگشت و باعث شد کارهای آموزشی و پژوهشی را بخوبی انجام دهم.
چاپ مقاله در مجلات معتبر ایرانی و خارجی، حضور در کنفرانسهای بینالمللی از جمله فعالیت های علمی در این مقطع بود که انجام دادم. همچنین در این زمان امکان فرصت مطالعاتی 6 ماهه هم برایم محقق شد که از دو کشور انگلیس و استرالیا پذیرش گرفتم، اما نهایتاً در یک جمع بندی، دانشگاه گریفیث استرالیا را انتخاب کردم. این دوره برای بنده فرصتی مغتنی بود، چرا که به علت تسلط بر زبان انگلیسی توانستم از ظرفیت علمی آنجا به خوبی بهرهبرداری نمایم و با دانشگاه ها و مبانی آموزش عالی آنجا بخوبی آشنا شوم. در نهایت در سال 1381 با درجه عالی در دوره دکتری دانشگاه اصفهان فارغالتحصیل شدم.
** ایرنا: درباره آغاز دوره جدی فعالیت در دانشگاه ایلام بعد از سال 1381 توضیح دهید؟
**علیاکبری: بلافاصله بعد از آن که دوره دکتری را در سال 1381 به اتمام رساندم، سمت معاونت آموزشی دانشگاه ایلام را عهده گرفتم.
** ایرنا: با توجه به تخصص شما در حوزه زبان ، فرصت مغتنمی است تا سوالی را که خیلیها در سطح جامعه مطرح میکنند از شما بپرسم. چرا با این همه تاکید روی زبان انگلیسی و آموزش آن در مدارس و دانشگاهها، سطح زبان مردم ایران پایین است؟
**علی اکبری: چند نکته در این زمینه قابل بحث است، اول اینکه دانش آموزان در مدرسه زبان را خوب یاد نمیگیرند. اما با توجه به اینکه بنده به کشورهای زیادی مسافرت کردهام، واقعیت این است که ایرانیها در مقایسه با خیلی از کشورهای دیگر زبان انگلیسی را بهتر یاد میگیرند به دلیل اینکه نظامآوایی زبان انگلیسی و زبان فارسی به هم نزدیک است، معتقدم که ایرانیها در آموزشگاههای زبان، زبان انگلیسی را در سطح مناسب تری یاد میگیرند و تجربه آموزشگاههای زبان انگلیسی در ایران را تجربه موفقی میدانم.
شما میبینید که خیلی از ایرانیها در جاهای مختلف زبان انگلیسی را یاد گرفتهاند، اما آموزش زبان در مدارس ناموفق است، و این امر به نظام آموزشی ما مرتبط است. همین سوال را در مورد دروس فیزیک، شیمی، ریاضی و عربی را هم میتوان پرسید؟ آیا آموزش زبان عربی (که زمان بیشتری نسبت به انگلیسی به آن اختصاص داده میشود) موفق بوده است؟ آیا دانش آموزان فیزیک را خوب یاد میگیرند؟
اما اینکه چرا آموزش زبان انگلیسی و بقیه دروس در مدارس ما موفقیت آمیز نیست به دو نکته بر میگردد. اول اینکه در مدارس جنبه اجبار قالب است و دانش آموز به دروس ارائه شده به عنوان بخشی از وظیفهای که باید انجام بدهد نگاه میکند، در حالی که در آموزشگاهها آموزش اجباری نیست و افراد با علاقه شخصی با صرف وقت و هزینه به یادگیری زبان میپردازند.
نکته بعدی این است انگار که ما فاقد نگاه جهانی در آموزش هستیم و آموزش زبان به دانش آموزان با هدف حضور در عرصههای جهانی صورت نمیگیرد، دانشآموز را فقط برای زندگی در ایران تربیت میکنیم تا فقط با ایرانی حرف بزند، در حالی که میشود در ایران ماند و با غیر ایرانی ارتباط داشت و به همین خاطر تجربه آموزشگاهها در کشور تجربه موفقی بوده است و شما میبینید خیلی از افراد در همین آموزشگاهها زبان انگلیسی را بخوبی یاد میگیرند.
**ایرنا: با توجه به تجاربی که از مواجهه با سیستمهای آموزش عالی کشورهای دیگر دارید به نظر شما تقاوت سیستم آموزش عالی ایران با سیستمهای موفق آموزش عالی دنیا چیست؟
**علی اکبری: طبیعی است که تفاوت زیادی وجود دارد. در نظام آموزش عالی ایران سیاستهای متعددی اتخاذ شده و همین الان هم در حال استمرار روندهایی هستیم که با اقتضائات آموزش عالی ما همخوانی ندارد. تحصیل در دانشگاه بیشتر برای پاسخگویی به نیازها و ضروتهای اجتماعی صورت گرفته و میگیرد.
شما اگر دقت کنید یک زمانی تعداد دانشگاههای ایران کم بود و دیپلمههای زیادی به حضور در دانشگاه علاقه داشتد و پذیرش هم محدود بود و برای همین خیلی از خانودهها فرزندانشان را به کشورهای همسایه و نقاط دیگر میفرستادند. برای نمونه خیلی از دانشجویان ایرانی برای تحصیل به کشورهای ارمنستان، هند و امارات میرفتند تا اینکه در دهه هفتاد آموزش عالی در ایران گسترش زیادی یافت، تا دیگر هیچ ایرانی نیازمند تحصیل در خارج کشور نباشد. در واقع آنچه اتفاق افتاد، فراهم کردن شرایط تحصیل برای جوانان بود و در این راهبرد، کمیت انتخاب بیشتر مدنظر بود تا کیفیت تحصیل و مسایل بعد از فارغالتحصیلی پاسخگویی به نیازهای جامعه.
در همین زمینه میتوان به توسعه دورههای تحصیلات تکمیلی اشاره کرد. یک دفعه و بدون نیاز سنجی بازارکار، دورههای تحصیلات تکمیلی رشد عجیب و غریبی یافتند، تا جایی که در بعضی رشتهها فقط با حضور یک استادیار دوره دکتری تأسیس گردید. خوب معلوم است این نحوه گسترش چه نتیجهای در پی خواهد داشت.
درحال حاضر گرایش به تحصیل در مقاطع بالاتر در بین افراد جامعه گسترش زیادی پیدا کرده است و همه میخواهند دکتری بگیرند، در حالی که در کشورهای دیگر و بخصوص کشورهای پیشرفته اینگونه نیست و خیلی از افراد آخرین مدرک تحصیلیشان لیسانس است. در کشورهای دیگر وزیر دارای مدرک لیسانس طبیعی است و کسی هم این مسئله را عیب تلقی نمیکند، اما در ایران اگر مدیرکل ادارهای مدرک دکترا نداشته باشد، عیب و ضعف تلقی میشود.
یکی دیگر از تفاوتهای اساسی آموزش عالی ایران و سیستم آموزش کشورهای موفق دلیل ورود دانشجویان به دانشگاههاست؛ به این معنا که شما وقتی در ایران از افراد میپرسید که چرا وارد مقطع دکتری شدهاید، پاسخی که خیلی از داوطلبان به شما میدهند این است که چون نتوانستیم شاغل شویم؛ فعلاً ادامه تحصیل میدهیم، در حالی در سیستمهای موفق آموزش عالی دنیا، افراد به جهت دغدغههای علمی که دارند به مقاطع بالاتر فکر میکنند واین یک امر کاملاً متفاوت است.
** ایرنا: یعنی آموزش عالی ایران بار دیگر حوزهها را به دوش میکشد؟
**علی اکبری: همانطور که توضیح دادم تصمیمگیران نظام آموزش عالی ایران در مقاطعی برای مدیریت بحرانهای جامعه و از جمله معضل بیکاری و گرایش بالای ادامه تحصیل (که بخشی از فرهنگ ایرانی شده است)، تصمیم گیری کردهاند و نه برای آینده و برای اهداف آتی جامعه که رسالت اصلی دانشگاهها است.
تفاوت دیگر بین آموزش عالی ایران با سیستمهای دیگر در نحوه آموزش است. چند کشور در دنیا وجود دارد که چنین جمعیت انبوهی بخواهد وارد دانشگاه شود؟ وقتی آموزش عالی بیرویه گسترش پیدا کرد، کیفیت قربانی کمیت میشود و اگر سیستم آموزش عالی در ایران بخواهد توسعه پیدا کرده و به استانداردهای جهانی برسد، باید وظایفی را که متوجه نهادها و ساختارهای دیگر است کنار گذاشته و فقط به وظایف اصلی خود بپردازد.
** ایرنا: آقای دکتر برخی متخصصان آموزش عالی معتقد هستند که نگاهها به دانشگاه به عنوان نهاد تربیت نیروی متخصص برای بخشهای مختلف جامعه باید تغییر کند و دانشگاه را به عنوان نهادی ببینیم که وظیفه دارد با گسترش تحصیلات اعضای جامعه، سطح فرهنگی جامعه را بالا ببرد. شما با این تغییر نگاه موافق هستید؟
** علی اکبری: کاملاً موافقم. من وظیفه دانشگاه را صرفاً آموزش و پژوهش نمیدانم. آموزش عالی ایران دورههای مختلفی را طی کرده است. اگر مبدأ آموزش عالی ایران را راهاندازی دارالفنون بگیریم، در این دوره آموزش عالی برای همه افراد جامعه نبود و فقط شاهزادهها و فرزندان امرا از این نعمت برخوردار بودند و این نهاد وظیفهاش تربیت نیرو برای دولت بود حتی در دورههای اول، دانشجویانی که به خارج از کشور اعزام میشدند از همین طبقات اجتماعی بودند.
دوره بعدی آموزش عالی از محدوده طبقات اعیانی و اشرافی خارج شده و محل تجمع روشنفکران میشود که دوره پهلوی اول و تا اواخر پهلوی دوم را میتوان در این دوره گنجاند.
دوره بعدی آموزش عالی ایران از اواخر دوره پهلوی شروع میشود، اما نضج گرفتن این دوره در دوران بعد از انقلاب اسلامی است. از خصوصیات این دوره افزایش جمعیت و تمایل تودههای مردم و بخصوص قشر متوسط به تحصیل است که بخشی از آن به حوادث مربوط به انقلاب و آزاد شدن انرژی طبقات اجتماعی بر میگردد.
در واقع یکی از عوامل اصلی شکلگیری انقلاب راه یافتن قشر متوسط به دانشگاه و آگاهی آنها نسبت به حقوق خود است، چون طبقه متوسط همیشه آلترناتیو حکومت حاکم را تولید میکند.در این دوره بحث گسترش دانشگاهها با هدف زمینهسازی برای حضور همه متقاضیان و جلوگیری از خروج دانشجویان از ایران مطرح میشود و دانشگاه آزاد، غیر انتفاعی، پیام نور و غیره راهاندازی میگردد. نتیحه این اقدامات تبدیل دانشگاهها به مدارس بزرگ بود و در واقع دانشگاه از آرمانهای خود عدول کرد و شأنیت آن تنزل یافت.
در دهه هشتاد دورههای تحصیلات تکمیلی به ناگاه در سطح وسیعی گسترش یافت و پژوهش و نگارش مقاله در اولویت قرار گرفت و ما موجی از تولید مقاله را در این دوره داریم که از یک طرف ما را پهنه جهانی به یک رشد رساند، اما از یک طرف شاهد مقاله نویسی توسط غیر دانشجو، مقاله سازی، تقلب علمی، مجلات پولی و از این قبیل هستیم.
بعد از این اتفاق وقتی تصمیم گیران به این نتیجه رسیدند که مدارک دانشگاهی زیادی صادر گردیده و ما با تعدادی زیادی دانشجو که مهارت ندارند روبرو شدیم، چندسالی است که دوره جدیدی در آموزش عالی ایران آغاز گردیده که در این نگاه آموزش و پژوهش مثل سابق ضرورت و هدف اول دانشگاه نیست، بلکه کارآفرینی و تولید علم مفید در اولویت قرار دارد. در حال حاضر آموزش عالی این راهبرد را پیگیری میکند و تقریباً در اکثر دانشگاهها این مسئله مورد توجه واقع شده است. برای نمونه در دانشگاه ایلام علاوه بر آموزش کلاسیک و ارائه واحدهای درسی مصوب، یک مجموعه جداگانه در برای توسعه کارآفرینی با هدف آماده نمودن دانشجویان برای ورود به محیط کسب و کار راه اندازی گردیده است. همچنین، در حال حاضر به اجتماعی کردن دانشگاه و اجتماعی شدن دانشجویان و تربیت فرهنگی آنان حساسیت ویژه داریم.