چندین سال است که ایلام با سیر فزاینده ی آسیب های اجتماعی روبروست. به طوری که بر طبق آمارهای ارائه شده از منابع رسمی،نرخ برخی از این آسیب ها، چون خودکشی و قتل، ما را به صدر جدول کشور کشانده است. در سال های آغازین بالا گرفتن نرخ خودکشی در ایلام، وحشت و ناراحتی مردم و مسئولین را به فکر فرو برد و هر کسی به دنبال راه چاره ای گشت، تا آن را درمان نماید. بر پایه ی همین احساس،تحقیقاتی هم صورت گرفت و حاصل آن تحقیقات منجر به ساخت مجموعه ای تفریحی در مرکز استان و کاشتن چند متری گل و چمن و افزایش چند وسیله ی بازی و سرگرمی گردید. رنگ آمیزی ها و نقاشی هایی چهره ی غمگین برخی از دیوارها را شست و مراکز و موسساتی نیز برای رفع آن، در ایلام پدید آمدند. کم کم احساسات که فروکش نمود، رفع و دفع آسیب ها هم، به فراموشی سپرده و به امان خدا رها گشت. اما این فراموشی مسئولین، منجر به عدم رشد آسیب های اجتماعی نشد، به طوری که علاوه بر خودکشی، آسیب های دیگری چون قتل، طلاق، اعتیاد و ... دامنگیر استان گشت تا اینکه ایلام خود را در محاصره ی آنها ببیند و چاره ای جزء تسلیم نیابد. شاید بتوان گفت یکی از ریشه های اصلی گسترش آسیب های اجتماعی ایلام فقدان فرهنگ شادی در این دیار می باشد. ساکنان این سامان، پیشتر به سبب بافت عشیره ای و سبک زندگی عشایری ، از میزان احساس شادی بالایی برخورد بودند چرا که نحوه ی زندگی بر پایه ی این سبک و زیستن در دامان طبیعت ، غم را از دل ها می زدود و شادی همراه همیشگی آن بود. اما با گسترش فرهنگ شهرنشینی و یکجانشین شدن مردم، آنها با سبک زندگی جدیدی مواجه شده، که آمادگی انجام آن را نداشتند. زندگی در شهر الزامات خاص خویش را می طلبید و بدین گونه گذار ازشیوه ی پیشین و ورود به شیوه ی جدید زندگی، به همراه اثرات زیان بار جنگ، جامعه ی ایلام را دستخوش بحران افسردگی نمود. دیگر از شادی های جمعی سابق ، اثر کمتری دیده می شد، آوای شاواز و شادی از میان درختان سبز ششدار به گوش نمی رسید، رنگ و شکل لباس ها و سبک پوشش مردمان تغییر یافت و صدای خنده و نشاط از اغلب شب نشینی ها رخت بربست. با گسترش دامنه ی جنگ بر تعداد مرثیه سرایان افزوده شد و نوحه سرایی، فزونی بیش از پیش یافت و به جای انجام آن شادی های جمعی و کم خطر، عده ای از جوانان و در کل مردم این دیار، به وسایل و راه هایی روی آوردند که هم پر خطر بوده و هم آنها را به انزوا می کشاند. افسردگی و خشونت با اغلب قشر دانش آموز همراه گشت و بنابر نتایج تحقیقات به عمل آمده، ارزش لذت جویی در منتهی الیه سلسله مراتب ارزشی دانشجویان این سامان جای گرفت. نظام اداری با کاهش اخلاق در کار مواجه گشت و فاصله ی زیادی بین آنچه نظام اداری از کارکنان خود انتظار داشت با آنچه که در عمل از آنها دیده می شد به وجود آمد تا این گونه انگیزه و نشاط از کار گرفته شود. بر مشتریان مجالس فاتحه خوانی در مساجد، تکایا و حسینیه ها افزوده شد و مراسم های جشن عقد و عروسی جذابیت پیشین خود را از دست داد. عده ای از نوجوانان و جوانان به جای تکیه بر بازی ها، سرگرمی ها و راه های شادی بخش ملی و محلی، به مسائلی روی آوردند که بیرون از مرزهای این سرزمین ترویج می گردید. بالا گرفتن قدرت خرید مردم و بهبود وضعیت اقتصادی آنها نیز سبب گرایش به تنوع و شادی نشد به طوری که رنگ اغلب وسایل نقلیه در این شهر را رنگ های خنثی تشکیل داده اند و این گونه بود که سیلاب آسیب های اجتماعی ایلام را در برگرفت و کمتر کسی یافت می شود تا فکری اساسی به حال این حوادث نموده و از اثرات خسارت بار آنها بکاهد. شادی و نشاط از دیرباز همراه جامعه ی ایرانی بوده است؛ گویند نخستین معجزه ی زرتشت به هنگام تولد خندیدن او بوده و در کتیبه های به جای مانده از خشایار شاه، پس از ذکر آفریدن زمین، آسمان و انسان توسط خدای بزرگ، از شادی برای انسان نام می برد و بدین گونه پارسیان شادی را آفرید ی خدا و غم و اندوه را آفریده ی اهریمن می دانستند. پس به جرأت می توان گفت که شادی جزء جدائی ناپذیر فرهنگ ایرانی بوده و آیین های جمعی و مراسم و جشن های ملی و محلی، زمینه سازان شادی های اساسی در این سرزمین بوده اند. جامعه ی ایرانی علاوه بر داشتن اعیاد و مناسک جمعی و ملی شادی آور، از اعیاد مذهبی و مناسک دینی شادی بخشی نیز برخوردار بوده که فراوانی آنها می تواند تزریق کننده ی نشاط و شادمانی به کالبد افسرده ی آن باشد. با توجه به نقش شادی در مسائلی چون توسعه ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و بالطبع مولفه های چون روابط اجتماعی ، اعتماد، مدارا، امنیت اجتماعی و به خصوص کاهش آسیب های اجتماعی، ضرورت توجه به این مسأله احساس می گردد. مهمتر آنکه با توجه به اینکه قریب به 60 درصد از جمعیت استان ایلام را جوانان زیر 30سال تشکیل می دهند این امر ضروری تر به نظر می رسد. باید دانست که هیچ احساسی در زندگی به اندازه ی شادی راغب نداشته و خمیرمایه ی اصلی توسعه و تغییر در جامعه محسوب می گردد. شادی نه تنها ارمغان فرهنگ بیگانه نیست بلکه راه مقابله با آن به حساب می آید. هر گاه که شادی از یک در وارد شود، تنبلی و کاهلی از در دیگر خارج خواهد شد. شادی سرمایه ی اجتماعی را افزون می بخشد و مروج انرژی عاطفی محسوب می گردد. شادی نه تنها مغایرتی با دین و ارزش های دینی ندارد بلکه مقوم آنها بوده و جوانان را از دین گریزی باز می دارد. هویت ملی و دلبستگی به این آب و خاک از پیامدهای شادی است و می تواند حلقه ی مفقوده ی مقابله با آسیب های اجتماعی در این استان باشد. پس بیایم: 1- شادی را از چنگال سیاست برهانیم، از دولتی کردن شادی پرهیز کرده و اجرای آن را به موسسات و نهادهای مدنی و شوراهای محلی بسپاریم. سیطره ی کامل دولت بر شادی ها، منجر به نمایش شادی شده و ممکن است به ضد خود تبدیل شده و مردمان را ناشاد سازد. دولت ها، زمینه های شادی مردمان را هموار نموده تا مردمان خود با اجرای آنها واقعاً شاد گردند. 2- معماران شهری و دستگاه های متولی امور شهرسازی در ایلام، ضمن مرمت و بازسازی فضاهای قبلی، به ترسیم فضاهای جدیدی برای شادی ساکنان استان همت گمارند. هزینه های هنگفتی صرف احداث معدود پارک ها و محل های شادی در این استان گشته اما امروزه با بی توجهی به حال خود رها شده اند. پارک جنگلی چغاسبز که قرار بود با احداث آن شادی را به میان مردمان بیاورد، چند سالی رها گشته و وسایل و ابزار آلات شادی بخش آن به تعطیلی کشیده شده اند تا همچنان غبار غم بر روی آنها نشسته و وضعیت غمبارشان مردمان این شهر را نیز غمگین تر سازد. مرمت و بازسازی آن می تواند زمینه ساز شادی در این دیار باشد. 3- پارک جنگلی ششدار که هنوز در نقشه های جغرافیایی و توریستی ایلام به عنوان یکی از مکان های تفریحی به حساب می آید با توجه به وضعیت اجتناب ناپذیر جنگ، به محل اسکان نیروهای نظامی تبدیل شد. اینک با پایان گرفتن جنگ نظامی، آنها می توانند با کوچ خود به مناطقی دیگر، این مکان تفریحی را آزاد نموده و مردمان این شهر را در جنگ با آسیب های اجتماعی یاری نمایند. با در اختیار نهادن این مکان تفریحی، ساکنان ایلام می توانند آسان تر و با صرف هرینه هایی کمتر، مکانی برای تفریح و شادی خود بدست آورند.لزوم این امر،می طلبد که مسوولین امر موانع آن را در قالب یک تفاهم نامه بین خود حل نمایند. 4- تشکیل کارگروه شادی در بالاترین مقام تصمیم گیری در استان و با حضور همه ی نهادها و سازمان های ذیربط می تواند به یافتن راه های ترویج شادی در این استان کمک نماید، تا شاید با عملیاتی نمودن راه های پیشنهادی، شادی و نشاط به کانون خانواده ها بازگشته، چهره ی غمگین و افسرده ی شهر زدوده شده و مردمان از اثرات زیان بار آسیب های اجتماعی بکاهند.
دوستان ارجمند: مطالب این وبلاگ نوشته های شخصی اينجانب خليل كمربيگي معلم ،علاقمند به پژوهش ، تحقیق و حرفه ی روزنامه نگاری می باشند.هدف از انتشار این مطالب روشنگری و کاستن از مسایل و مشکلات استان است. از آنجا که رشته ی تحصیلی ام جامعه شناسی می باشد، مطالب وبلاگ نیز بیشتر در حوزه های اجتماعی نوشته شده و سعی می گردد از زبان تخصصی جامعه شناسی اجتناب شده و مسایل را با ادبیاتی ساده انتشار دهد.تقاضا می گردد با ارائه نظرات خود ما را در رسیدن به اهداف ترسیم شده یاری فرمایید.ضمنا استفاده از مطالب اين وبلاگ و يا انتشار آنها،با ذکر منبع،بلامانع می باشد.