شریعتی، آنکه باید او را از نو شناخت
فرشاد قیطاسی
تمامی تاریخ به سه شاهراه اصلی می پیوندد: آزادی، عدالت و عرفان! نخستین، شعار انقلاب کبیر فرانسه بود و به سرمایه داری و فساد کشید، دومی، شعار انقلاب اکتبر بود و به سرمایه داری دولتی و جمود. و سومین، شعار مذهب بود و به خرافه و خواب! کار اصلی هر روشنفکری در این جهان و در این عصر یک مبارزه آزادیبخش فکری و فرهنگی است برای نجات آزادی انسان از منجلاب وقیح سرمایه داری و استثمار طبقاتی، نجات عدالت اجتماعی از چنگال خشن و فرعونی دیکتاتوری مطلق مارکسیستی !» شریعتی؛ م. آ. ۱ ، ص ۹۷ و ۹۸
سه روز مشخص در هر سال، یاد شریعتی را در روح و حافظه ما تقویت می کند. یا شاید بهتر است بگویم که سه روز در سال بازخوانی شریعتی را برای ما جدی تر، عمیق تر و برجسته تر از روزهای دیگر می سازد. و این هم امری کاملا طبیعی است. در تاریخ ملت ها و اقوام، همیشه روزهایی وجود دارند، که آن روزها، با توجه به حوادث و اتفاقاتی که در آن ایام رخ داده است، یاد آور خوشبختی و یا بدبختی آن ملت ها می توانند باشند. همچنان که برای ما ایرانیان معاصر، ۲۸ مرداد، روز شومی در تاریخ سرزمینمان به حساب می آید. و یا برعکس ۱۴ مرداد، روزی شادی بخش به شمار می رود، چرا که در این روز جنبش مشروطه به پیروزی می رسد تا حکومت قانون به جای استبداد استقرار یابد. و ... اما، همانطور که گفتم، سه روز مشخص، یاد شریعتی را برای ما زنده تر می دارند: دوم آذر (روز تولد) بیست و ششم اردیبهشت (روز هجرت) بیست و نهم خرداد (روز شهادت) به هر حال هر گاه قرار باشد با مناسبت و یا بی مناسبت، از شریعتی سخنی به میان آیدریا، به جای تعریف و تمجیدهای رایج و مرسوم، شرایط کنونی جامعه ما، از ما، در بزرگداشت ها و تجلیل ها چیز دیگری طلب می کند: شعور، آگاهی و خودآگاهی، که اتفاقا شریعتی خود، همواره بر اهمیت این مفاهیم تاکید می نمود .
اساسا یکی از الزامات انتقال فرهنگ پیشرو و بیدارگر، ارتقاء کمی و کیفی سطح خودآگاهی توده های مردم و گسترش فرهنگ نقد به مفهوم علمی، بی غرضانه و دموکراتیک آن می باشد. نقدی که هیچ آلودگی یی به نفرین و آفرین های رایج نداشته باشد و در اس و اساس و ساختار خود، تنها و تنها بر اساس قواعد علمی رایج در جوامع پیشرفته و دموکراتیک استوار باشد. و اتفاقا این همان چیزی است که در جوامع استبدادزده کم تر یافت می شود. به ویژه کشور ما، که تا آنجا که به یاد می آوریم، در گذشته در چنگال استبداد و دیکتاتوری اسیر بوده است. با این توضیحات، ضروری است که ضمن بازخوانی شریعتی ما باید به بازشناسی شریعتی توجه نماییم. چه، بازخوانی و بازشناسی شریعتی، بازشناخت فصلی از فصولی است که جو فکری و فرهنگ زیستی ما را تحت تاثیر خود قرار داده است. شریعتی با توانایی هایی که داشت موفق شد، در جامعه خفقان زده ما، نسلی از روشنفکران و جوانان را به سوی خود جذب کند و به میدان فکر و مبارزه بکشاند؛ مبارزه ای که سال ها بود او را از اندیشیدن بدان باز داشته بودند. او بر نسلی و قشری از جامعه ما تاثیر گذاشت که مانند نسل ما تشنه آموختن بود. نسلی که سمبل های خود را دیگر نه از هالیوود و «ستاره» های آن می گرفت و نه از چهره هایی که مجلات رنگارنگ همگام با قدرت سیاسی حاکم آن رمان برای آنان الگوسازی می نمودند.
آن نسل، مانند نسل ما می خواست خودآگاهانه حرف بزند، خودآگاهانه عمل کند و خود برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد. این همان نسلی بود که مخاطب شریعتی بود. نسلی که سر انجام به پا خاست و به مبارزه یی بی امان با استبداد برخاست. حال اینکه، بعد به چه سرنوشتی دچار شد، و حاصل زحماتش را چه کسانی به یغما بردند، موضوعی است که به بحث کنونی ما ارتباط مستقیم ندارد. بر این اساس، اینک به جای تجلیل صرف و گرامی داشتن شریعتی، باید او را بازخوانی و بازشناسی کنیم.
و در نخستین گام، ما باید دست آوردهای وی را مورد بررسی و ارزیابی قرار دهیم، و آنگاه ازخود بپرسیم؛ اندیشه و راه و روش شریعتی، امروز به چه کارمان می آید؟ شریعتی چه کرد؟ چه گفت؟ و چه راهی پیش پای ما گشود؟ و برجسته ترین دست آورد و یا دست آوردهایش که هم اکنون نیز برای ما و جامعه ما می تواند به کار آید، کدام است؟
فرشاد قیطاسی farshad.ghitasei@gmail.com