درد دلهای کاربران
نمایش همه مواردبا استدعای درج
کامران منصوری جمشیدی
مرثیه ای بر اصلاحات در ایلام
مشتاق بودم این درد دل خودمانی با همفکران اصلاح طلبم در رسانه ای اصلاح طلب هم درج میشد تا دیگرانی سوء استفاده نکنند:
تانگوییم راز سلطان را به کس / تا نریزیم قند را پیش مگس
لیکن دوستان از درج آن بنا به مصلحتی سرباز زدند و چون این قلم خطر نگفتن و هشدار را بنا بر عقل مختصر خود عاقلانه ندیدم لذا علیرغم ملاحظاتم از سایت ایلام امروز برای درمان درد دوستان خود مدد خواستم پس همدلان بخوانندآری:
گفتمان اصلاح طلبی که بر آمده از اندیشه ای بود که از دل جمعی از انقلابیون و رجال سیاسی درون نظام با ریشه اسلامی و با نظر پویایی و اعتدالگرایی طلوع کرد در استان ما نیز بخصوص در پی استقبال مردمی در جریان انتخابات خرداد ۷۶ کم کم جوانه زد و شکوفا شد اما انگار که این جوانه ها ریشه ای در خاکی نداشتند و تنها گلبرگ هایی شناور بر امواج روزگار بودند و داعیه داران و چهره های شاخص این گفتمان نه بطور مطلق لیکن اکثرا آنچه را از این اندیشه در ذهن داشتند تنها تظاهر و پاره ای احساسات بود . این ادعا زمانی قوتش تببین میشود که عملکرد رجال اصلاح طلب استان به گاه کسب قدرت و گاه عمل ، مورد ارزیابی قرار بگیرد. آنگاه می بینیم اغلب اقدامات نه بر اساس ایدئولوژی و منشور گفتمان اصلاحات بلکه بر اساس مصالح و صلاحدید شخصی صورت گرفته است یعنی آنقدر سطح و میزان تغییر رویه های مدیریتی و سیاستی کم رنگ و بی ربط با اصول آن گفتمان بوده که گوئی تفاوت تنها در افراد بوده نه در سیاستها . جای سوال جدی است که آیا براستی ما رجال سیاسی در استان داریم ؟ یا آنچه هستند رجال قدرت طلب می باشند . شاید بتوان گفت اصلاح طلبی در استان نظیر سایر جناح های فکری سیاسی همان قدرت طلبی و مقام جویی می باشد .عده ای شاخصه اصلاحات در استان شده اند که جز دادو فریاد و سخنرانی های افراطی در پس آن زبان ریزی ها، شمه ای از تعهد به اصلاحات و رفتار و منش اصلاح طلبانه و حتی سیاستمداری موافق آن دیده نمیشود . در حقیقت ما در ایلام در همه طیف ها به وجه غالب سیاست باز داریم نه سیاستمدار یعنی با بازی های سیاسی مقام جویند نه آنکه سیاستی را مد نظر داشته باشند. هرچند کسب قدرت لازمه سیاست است اما اینان قدرت طلبی را فی النفسه نهایت منظور و غایت مطلوب خود و در جهت پیشبرد منافع شخصی و مطامع فردی در نظر دارند، نه برای پیشبرد منافع و اهداف اندیشه سیاسی متبوع .
در ایام انتخابات و دوران تبلیغات این معضل آشکارا دیده میشود آنجاکه افرادی بنا به ارزیابی که از وضعیت اجتماعی سیاسی استان و مردمش بعمل می آورند گاه ملبس به ردای اصلاحات ، زمین را به آسمان می دوزند ، گرد و خاک میکنند و در واقع خاک به چشم مردم می ریزند و ادعای اصلاح طلبی را با ردای آن تابلو کرده و خود را تبلیغ می نمایند. لیکن چون به خلوت قدرت رفتند آن کار دیگر میکنند . این درد تزویر و قدرت طلب ی در همه جناحهای سیاسی استان وجود دارد اما در جریان اصلاحات مزمن تر و وخیم تر است چرا که فرضا در جناح مقابل آن ، سلسله مراتب ها و رئیس و مرئوس ها در قالب های اداری و تشکیلاتی تعریف شده و منظم نهادینه شده است ولیکن در جناح اصلاحات بدلیل نبود احزاب و تشکیلات منسجم و سلسله مراتب های تعریف شده و اینکه مرجع کسب قدرت تنها اقبال لحظه ای مردم و فعالیتهای شخصی افراد است ، به محض کسب قدرت و مقام احساس استقلال و بی نیازی از مردم و جناح سیاسی مورد ادعا در وجودشان خیمه تکبر زده و راه خود را جدا نموده و به صلاحدید خود اهتمام و عمل دارند . اینچنین میشود که تغییرات در دوران اصلاح طلب ها بی رمق و بی ارتباط با خط و مشی و فردی است. افراد سیاسی این گفتمان در استان هرچند باز تکرار میکنم قابل تعمیم به همه نیست ، لیکن غالبا یا همفکریشان با اصلاحات متاخر است یا به تزویر است یا اینکه رانده شدگان جناح های دیگرند که به این سمت به زنهار آمده اند البته با این نگرش که مبادا از قافله کسب مقام جا بمانند. اما و اما بدترین نکته این ماجرا و تلخ ترین ثمر این باغ این است که در بزنگاه های سیاسی استان ، جوانان اصلاح طلب و پر از شور این گفتمان دعوت و تشویق به همکاری و فعالیت می شوند .آنها نیز با دل و جان می آیند تلاشها میکنند ، خطر ها می نمایند ، زحمت ها میکشند و شورها به پا می سازند لیکن پس از تفوق و توفیقات، درب ستادها و محل شور آفرینی جوانان با قفلی که کلیدش همیشه دست برخی خاص است تعطیل میشود و حتی از آنها خدا حافظی هم نمیکنند و میروند پی عشرت خویش و پی برداشت از کاشت دیگران ، برداشتی که مراحل کاشت و داشت آن بر دوش جوانان مشتاق بوده اما اصلاحات ششدانگ سندش بنام دسته ای خاص از سهام داران است که همیشه سهم خود را میگیرند. گوئی نه اندیشه بوده و نه هم اندیشی . اصلاحات استان که در انحصار همان گروه مقام پرست می باشد که فرصت عرض اندام از جوانان گرفته اند و نمی گذارند پشتوانه ای انسانی برای مدیریت آینده استان از دل این گفتمان ساخته شود . البته این سرخورده نمودن جوانان اصلاح طلب در نهایت این گفتمان را در ایلام از بابت منابع انسانی ضعیف و خفیف خواهد ساخت و نزع آنرا هم اکنون نیز می توان دید. وقتی فرصت شکوفایی برای نهال های یک بهار نباشد این باغ کهنسال و فرتوت است که شکوفه نمی دهد و خزانش زود می رسد .
کامران منصوری جمشیدی